درآمدی بر تفسیر ساختاری قرآن (4)


 

نويسنده:محمد خامه گر




 

5. روشها و راهبردهای کشف غرض سوره
 

توجه به آثار ارزشمند پیوستگی آیات در پرتو روح حاکم بر سوره، اشتیاق به شناسایی غرض سوره ها را افزون می کند؛ اما باید توجه داشت که کشف غرض مشکل ترین بخش از کار در این زمینه است.
ابتدا باید گفت که غرض اصلی سوره های قرآن «کشف کردنی» است نه «وضع کردنی» و چنین نیست که هر مفسری به دلخواه موضوعی را برای یک سوره تعیین کند و آیات را به هر طریق ممکن بدان مرتبط نماید، بلکه هر سوره از آغاز نزول دارای غرضی مشخص و تعیین شده است و وظیفه مفسر و قرآن پژوه تنها کشف و راه یابی به این واقعیت است. البته چه بسا که همچون هر محقق دیگری راه به خطا بپیماید و به سرمنزل مقصود نرسد. اما اگر این روشها را به خوبی به کار گیرد و توفیق الهی نیز رفیق او باشد در پیمودن این طریق و کشف غرض اصلی موفق تر و مطمئن تر است.
مفسران و قرآن پژوهان از روشهای گوناگونی برای راهیابی به اهداف و مقاصد سوره های قرآن سود جسته اند. آنان از اموری همچون سیاق آیات، شأن نزول سوره، اسم سوره، واژه های کلیدی سوره، آهنگ آیات آغازین و پایانی سوره و… به عنوان ابزارهایی برای کشف غرض اصلی سوره استفاده کرده اند.
مجموع روشها و ابزارهای کشف غرض اصلی سوره همیشه یک نقطه مشخص را نشانه می رود و غرض انتخاب شده با همه آنها سازگار است. از این رو نباید برخی از روشها به کشف یک غرض و برخی دیگر به کشف غرض دیگری برسند؛ مثلاً اگر غرض اصلی سوره بقره، «تقوا» باشد این غرض باید با سیاق آیات، شأن نزول سوره، اسم سوره، فضائل و خواص سوره، مدنی بودن سوره، واژه های کلیدی سوره، آهنگ آیات، آغاز و پایان سوره و خلاصه با همه نشانه های تشخیص غرض سازگار باشد در غیر این صورت باید در واقع نمایی کشف خود شک کنیم، زیرا این نشانه ها تنها ارزش طریقی دارند و به هیچ وجه از خود اصالت نداشته و همگی در خدمت یک غرض هستند. از این رو، روح حاکم بر سوره در وجود همه آنها نیز جریان دارد.
با توجه به آنچه گفته شد به بررسی روشهایی که مفسران برای «کشف موضوع» به کار گرفته اند می پردازیم و با تحلیل و ارزیابی هر یک تلاش می کنیم میزان کارآیی و جایگاه حقیقی آن را در فرآیند کشف غرض سوره مشخص کنیم.

الف. سیاق سوره
 

رایج ترین و مطمئن ترین روش برای کشف غرض یک سوره بررسی سیاق سوره و تکیه به معنای منطوقی آن است. سیاق در اصطلاح اهل ادب به طرز جمله بندی که برگرفته از چینش و نظم خاص کلمات است گفته می شود، به گونه ای که گاهی افزون بر معنای هر یک از کلمه ها و سپس معنای جمله، معنای دیگر را نیز برای جمله به همراه آورد. البته در بحث وحدت هدف در سوره ها، سیاق مجموع جملاتِ سوره مد نظر است و چه بسا اگر آن را روند کلی سوره بنامیم بهتر باشد.
برای تعیین هدف سوره با کمک سیاق آیات مراحل زیر را باید پیمود:
ـ آیات را مطالعه کرده و بر اساس معنای صریح عنوانی را برای آنان بر می گزینیم.
ـ از مجموع عناوین چند آیه یک عنوان کلی تر تنظیم می کنیم.
ـ عناوین کلی را در چند محور فرعی دسته بندی نموده و آنها را زیر عنوان فصلهای سوره مشخص می کنیم.
ـ حد جامع و قدر مشترک فصلها را با کمک سایر ابزارهای کشف غرض به دست آورده و به عنوان غرض اصلی سوره معرفی می کنیم.
ـ عناوین آیات، عناوین محورهای کلی و فصلهای سوره را در یک نظم منطقی به هدف اصلی مرتبط نموده و نمودار محتوایی سوره را ترسیم می کنیم.
سیاق سوره راهی منطقی است که گام به گام خواننده را به غرض اصلی سوره هدایت می کند و به راحتی چگونگی ارتباط آیات را با یکدیگر و با هدف اصلی سوره در یک نمودار محتوایی ترسیم می کند.

ب. نام سوره
 

یکی از نشانه هایی که مفسران را به کشف غرض سوره ها راهنمایی می کند، اسم سوره است. برخی از مفسران تأکید دارند که اسامی سوره های قرآن ارتباط عمیق و محکمی با مقصود و غرض اصلی سوره داشته و اصولاً اسم سوره آیینه تمام نمای اغراض آن است.45 و یا دست کم نام سوره درباره مسئله ای است که بیشتر آیات آن سوره درباره آن سخن می گویند. چنان که بیشتر آیات سوره برائت درباره بیزاری جستن از مشرکان و منافقان است.46
بنابراین باید گفت که اسامی سوره های قرآن در جهت مقصود و هدفی که از سوره دنبال می شده تنظیم شده است، به گونه ای که نام سوره اولین فروغ هدایت و روشنگری را در دل مخاطب روشن کند و او را در گام نخست با اهداف تربیتی سوره مرتبط سازد.
دلیل این مدعا آن است که قرآن کتابی ادبی است و در رعایت اصول ادبی ـ همچون سایر جنبه هاـ معجزه ای بی بدیل و شگفت انگیز است. در نامگذاری سوره ها نیز اعجاز ادبی قرآن رعایت شده است. چنان که توانایی ادبی شاعران و داستان سرایان را از نامی که بر شعر یا داستان خود می گذارند می توان دریافت از نامهای قرآنی نیز به اعجاز آن می توان پی برد. نام هر قطعه ادبی از روح حاکم و فضای ویژه آن استخراج می گردد و عصاره ای از همه فضائل و همه سخنانی است که ادیب در چکامه خود گنجانده است. نام هیچ قطعه ادبی بر اساس جزئیات بی ارزش یا مسائل فرعی و یا فقط به تناسب کلمات ابتدایی و انتهایی گزینش نمی شود، بلکه مهم ترین جنبه و اصلی ترین پیام شعر یا قطعه ادبی در اسم او تجلی می یابد. نام باید آن چنان جذاب، پرمحتوا و جهت دار باشد که در اولین برخورد خواننده را جذب نموده به خواندن وادار کند و در او عطش فهمیدن و یافتن معانی بلند سخن را به وجود آورد.
اسامی سوره های قرآن بر این اساس انتخاب شده است. بنابراین عنوانی شایسته قرار گرفتن در جایگاه «اسم سوره» است که اولاً ارتباط بسیار نزدیکی با هدف سوره داشته باشد، و ثانیاً از باری نمادین و سمبلیک برخوردار باشد تا در یک متن ادبی بتوان از آن به عنوان اسم استفاده کرد. اگر می بینیم غالباً اسامی سوره ها از میان کلمات موجود در آیات نخستین برگزیده می شوند به دلیل آن است که آیات نخستین هر سوره ارتباط معنی داری با غرض اصلی آن دارد و طبیعی است کلماتی که بیانگر این غرض هستند بیش از هر چیز دیگر شایستگی تبدیل شدن به اسم سوره را دارند.
به مثال، سوره «روم» از آن جهت بدین اسم نامیده شده که این سوره در باره «تحقق قطعی وعده های الهی» از جمله وعده قیامت و وعده نصرت مؤمنان است و از آنجا که در ابتدای سوره خبر از پیروزی قطعی رومیان بر ایرانیان می دهد و پیروزی قریب الوقوع رومی ها نمادی از «تحقق وعده های الهی» به شمار می رود، به همین دلیل، نام این سوره «روم» شده است. بنابراین تنها اینکه کلمه «روم» در آیات اولیه این سوره آمده است و یا اینکه تنها سوره ای است که درباره کشور روم سخن می گوید دلیل نامیدن این سوره به نام روم نیست، بلکه هماهنگی معنوی این نام با محور و هدف اصلی سوره موجب شده که آن را «سوره روم» بنامند.
به راستی چه حکمتها و ظرافتهایی در نامگذاری یک سوره به نام «مورچگان» است، در حالی که تنها یک آیه دراین سوره 93 آیه ای درباره مورچگان وجود دارد و سوره نیز در صدد بیان علم وحکمت همه جانبه الهی و اثبات توحید در مقام تدبیر است. آیا از نظر عرف و عقل صحیح است که سوره ای درباره توحید باشد، اما به نام «مورچگان» نامگذاری شود؟ یا سوره دیگر درباره «تقوا» نازل شده و «گاو ماده» نامیده شود؟ تنها به دلیل آن که در یک یا چند آیه آن به مناسبتی سخن از گاو رفته است؟ آیا این نامها ما را به تفکر و تدبر وا نمی دارد که درباره ارتباط آنها با مفاهیم سوره ها به تأمل و تحقیق بپردازیم؟! آیا درست است که به جای تفکر در اسامی سوره ها خود را آسوده کنیم و بگوییم این نامگذاری ها، بنا بر رسم عرب با کوچک ترین مناسبت انجام می گرفته است.47
متأسفانه این نگرش ساده انگارانه به نامهای سوره های قرآن موجب شده است که بیشتر مفسران بدون توجه به اسامی سور و بدون اینکه تلاشی برای فهم آنها و تفسیرشان به عمل آورند از کنار این نامها ردّ شوند و یا حداکثر وجه تسمیه آنها را به آیاتی که نام سوره در آنجا ذکر شده ارجاع دهند. شگفت آن که حتی مفسرانی که وحدت غرض سوره ها را باور داشته اند نیز از رابطه بین اسم سوره و غرض آن غفلت نموده اند و جز اشاراتی پراکنده چیزی در این باره ننوشته اند.
تنها تفسیری که به این مسئله توجه بسیار کرده است تفسیر «نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور» است که اساساً به منظور یافتن ارتباط بین آیات نگاشته شده، و معتقد است که برای کشف ارتباط آیات باید نخست مقصود و هدف اصلی سوره را مشخص کرد و برای تشخیص مقصود سوره بهترین راه توجه به نام سوره است.48 از این رو در مطلع هر سوره بخشی را به کشف ارتباط بین اسم سوره و غرض آن اختصاص داده است.

ج. آیات آغازین و پایانی سوره ها
 

تردیدی نیست که زیبایی و بلاغت سخن تا اندازه زیادی به عبارات آغازین و پایانی آن بستگی دارد. سخنگو و نویسنده زبردست در ورود و خروج به مقصود از خود حسن سلیقه و هنر نشان می دهد. به علاوه عالمان بلاغت از دیرزمان «حسن مطلع» و «حسن ختام» در هر سوره را از جمله محسنات بدیعی قرآن دانسته اند. بدین ترتیب که هر سوره با مقدمه ای ظریف آغاز می شود و با خاتمه ای لطیف پایان می یابد.
یکی از لطافتها و ظرافتهایی که در آیات آغازین و پایانی سوره ها رعایت شده است، ارتباط معنی دار و عمیق این آیات با غرض و مقصود اصلی سوره است؛ به گونه ای که در بسیاری سوره های قرآن بدون مطالعه سایر آیات و تنها با توجه به آیات ابتدایی و انتهایی سوره می توان به هدف اصلی سوره پی برد. از این رو آیات مزبور نه تنها نقشی بلاغی در زیبایی مطلع و ختام سوره را بازی می کنند، بلکه کاربردی کلیدی نیز در فهم مقاصد و مفاهیم سوره را به عهده دارند. معمولاً آیات نخستین هر سوره خلاصه ای از مهم ترین مطالب آن را بیان کرده و آیات پایانی به عنوان جمع بندی و نتیجه گیری نهایی غرض اصلی سوره را دوباره گوشزد می کند.
ارتباط آیات ابتدایی و انتهایی سوره با غرض اصلی آن از نکاتی است که مورد توجه و عنایت برخی از مفسران از جمله علامه طباطبایی نیز بوده است. وی معتقد است که جز در چند مورد استثنایی ـ مانند سوره مریم و توبه ـ در سایر سوره های طولانی غرض از سوره به عنوان براعت استهلال در ابتدای آن و به عنوان حسن ختام در انتهای آن بیان شده است49 و اصولاً یکی از ویژگیهای سوره های قرآن این است که هر غرضی را که اوائل سوره در نظر دارد، اواخر آن نیز همان غرض را می رساند50 و در موارد زیادی که نمونه هایی از آن ذکر خواهد شد غرض سوره را با استناد به آیات نخستین و پایانی آن کشف می کند.
مقایسه اجمالی آیات ابتدایی و انتهایی سوره ها نشان می دهد که مضامین و موضوعات مطرح شده در آنها به چه میزان به هم نزدیک بوده و چه تشابه و تقارن معنی داری بین آنها وجود دارد؛ مثلاً آیات نخستین سوره قلم درباره نفی تهمت جنون از پیامبراکرم است و آیات پایانی نیز دوباره بر سخن کینه توزانه کفار اشاره می کند: «یقولون إنه لمجنون» و در هر دو مقطع نیز بر وحیانی بودن و اعجاز قرآن تأکید می نماید. این نشانه ها همگی حکایت از آن دارند که مفاهیم و مضامین موجود در این آیات مشترکاً یک هدف و غرض را نشانه رفته اند که همان غرض اصلی سوره را تشکیل می دهد. این نکته در تشخیص غرض سوره ها بسیار سودمند است و برای مفسرانی که درصدد یافتن هدف و غرض اصلی سوره ها هستند ارزش کلیدی دارد.
علامه طباطبایی برای بازشناسی هدف سوره عنکبوت چنین استدلال می کند:
«غرض سوره به طوری که از اول و آخرش و سیاق جاری در سراسرش استفاده می شود این است که هدف خدای تعالی از ایمان مردم تنها این نیست که به زبان بگویند ایمان آورده ایم، بلکه غرض، حقیقت ایمان است که تندباد فتنه ها آن را تکان نمی دهد و دگرگونی حوادث دگرگونش نمی کند.»51
آیه نخستین سوره عنکبوت: «أ حسب الناس أن یترکوا أن یقولوا آمنّا و هم لایفتنون» به صراحت به منظور و غرض سوره اشاره می کند، و آخرین آیه این سوره «والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا» با ذکر سرانجام پایداری در راه حق و تمسک به حقیقت ایمان به گونه ای دیگر بر بی اعتباری ایمان زبانی عاری از حقیقت اشاره دارند.

د. شأن نزول آیات و سوره ها
 

شناخت شأن نزول آیات و سوره ها، نقش بسیار مهمی در فهم و درک معانی قرآن و کشف اغراض و اهداف سوره ها ایفا می نماید. به همین جهت است که مفسران اولین چیزی را که در تفسیر هر آیه در نظر گرفته بررسی می کنند، شأن نزول آن است و تفسیری را بیشتر دارای ارزش می دانند که مفسر بیش از دیگران، آگاه به شأن نزول آیات بوده باشد. یکی از دلایلی که امیرالمؤمنین علی(ع) در بین شیعه و سنی آگاه ترین و تواناترین فرد در تفسیر قرآن نامیده شده است آن است که آن حضرت پس از پیامبر بیش از همه از اسباب نزول آیات مطلع بوده است. خود آن حضرت می فرماید:
«و الله لم تنزل آیة إلاّ و أنا اعلم فیما نزلت و فیمن نزلت و أین نزلت.»52
سوگند به خداوند هیچ آیه ای نازل نشد جز آن که می دانم درباره چه موضوعی و درباره چه کسی و در کجا نازل شده است.
قرآن پژوهان و مفسران فوائد بسیاری برای «شأن نزول» شمرده و بر تأثیر بسزای آن در تفسیر قرآن و فهم معانی آن تأکید کرده اند. اما آنچه در این مجال مد نظر است تأثیر «شان نزول» بر تشخیص و تعیین هدف اصلی هر سوره می باشد.
اگر از گذرگاه دشوار و پردست انداز حجیت روایات شأن نزول بگذریم و جواز استفاده از آنها را در استنباطات قرآنی به دست آوریم53 از چند جهت می توانیم از آنها در کشف غرض سوره بهره مند شویم:
1. به اعتقاد بیشتر دانشمندان علوم قرآن «شناخت شأن نزول آیات» برای آگاهی ازمدلول صحیح آیات و برطرف شدن شک و ابهام از چهره مفاهیم ظاهری آنها ضروری است، و اگر کسی بخواهد مدلول صحیح آیات و مفهوم صحیح آیات را بدون «شناخت شأن نزول» باز یابد در حقیقت راهی ناقص را طی کرده است و گاهی ممکن است نتیجه ای معکوس و واژگونه عاید او شود. ابن تیمیه54 دراین باره می گوید:
«شناسایی سبب نزول به فهم و درک صحیح آیه یاری می رساند، زیرا علم به سبب، موجب علم به مُسَبَّب یعنی علم به خود آیه می شود.»55
از آنجا که کشف غرض هر سوره متوقف بر فهم معانی صحیح آیات است و با برداشتهای ناقص و حدس و احتمال و ترجمه تحت اللفظی آیات نمی توان به غرض اصلی سوره رسید؛ بنابراین توجه به «شأن نزول» آیات کمک مهمی به کشف غرض سوره می نماید. به عنوان نمونه باید به آیات شریفه اکمال، تبلیغ و ولایت درسوره مبارکه مائده اشاره کرد. این آیات که از آیات کلیدی و محوری سوره مائده هستند و نقش مهمی در کشف غرض سوره به عهده دارند به علت بی توجهی به شأن نزول و نفهمیدن درست معانی بلند آنها مورد غفلت برخی از مفسران اهل سنت قرار گرفته و در نتیجه در تشخیص غرض سوره به خطا رفته اند.
شأن نزول های متعدد و قطعی درباره آیات سه گانه یادشده ثابت می کند که این آیات درباره ولایت حضرت علی(ع) پس از پیامبر(ص) نازل شده است و همگی به پیمان الهی ولایت اشاره دارند و با غرض اصلی سوره که درباره وفای به عهد و پیمانها و پیمانهای الهی و اجرای حلال و حرام خداست پیوندی ناگسستنی دارند. اگر معنای این آیات به کمک شأن نزول آنها به درستی درک می شد هر مفسری بی درنگ از خود می پرسید که چرا سه آیه مهم پیرامون ولایت در سوره مائده قرار داده شده و چه ارتباطی بین غرض سوره و پیمان الهی ولایت وجود دارد؟ آن گاه با اندکی تأمل در می یافت که از آنجا که هدف سوره درباره عهد و پیمان است، این آیات در آن گنجانده شده اند.
2. شأن نزول سوره در مواردی نیز به طور مستقیم در تعیین غرض سوره نقش دارد و آن در جایی است که شأن نزول درباره تمام سوره باشد. از این دست باید به سوره های کوتاه و یا سوره های بلندی که یکباره نازل شده اند اشاره کنیم. در این موارد به روایاتی بر می خوریم که شأن نزول سوره را بیان داشته و اشاره به آیه خاصی ندارند؛ مثلاً در شأن نزول سوره تکاثر وارد شده که سوره درباره دو طائفه از قریش به نام بنی سهم و بنی عبدمناف نازل شده که تفاخر می نمودند تا اینکه کار آنان به شمارش مرده های دو قبیله کشید و به تعداد مردگان خود تفاخر می کردند.56 با استناد به این روایت که در شأن نزول سوره تکاثر وارد شده درمی یابیم که غرض اصلی سوره نکوهش تفاخر و تکاثر است؛ گذشته از آن که اسم سوره و سیاق آیات آن نیز این برداشت را تأیید می کند.
در انتها بار دیگر باید بر این نکته تأکید کرد که در استفاده و به کارگیری روایات شأن نزول پیش از هر اقدامی باید صحیح و سقیم آنها را از هم جدا کرد و روایات صحیح السند و قطعی الصدور را مبنای استدلال و استنباط قرآنی قرار داد.

هـ. مکی یا مدنی بودن سوره
 

یکی ازمباحث سودمند و پرفایده علوم قرآنی، بازشناسی سوره های مکی از مدنی است. مکی یا مدنی بودن سوره ها نه تنها در فهم تاریخ و مکان نزول سوره تأثیر دارد، بلکه در استنباط فقهی و استدلالات کلامی نیز مؤثر است و فصل الخطاب برخی از مباحث جنجالی در حوزه علوم قرآنی به شمار می رود. یکی از دستاوردهای مهم این علم که تا کنون از آن غفلت شده است تأثیر مکی یا مدنی بودن سوره در کشف غرض آن است.
می دانیم که معیار مکی یا مدنی بودن سوره ها بنابر نظر مشهور مفسران به نزول آن پیش از هجرت یا پس از هجرت باز می گردد. دانشمندان ویژگیهای فراوانی از حیث شکلی و محتوایی برای سوره های مکی و مدنی بازگو کرده اند تا با توجه به آنها مکی یا مدنی بودن یک سوره معلوم گردد. اما از این میان آنچه که به ما در کشف غرض سوره یاری می رساند ویژگیهایی است که جهت گیری محتوایی سوره را ترسیم می کند. و به ما می آموزد که سوره های مکی معمولاً درباره چه اموری سخن می گویند و سوره های مدنی چه موضوعاتی را بیشتر مورد توجه خود قرار داده اند.
خوشبختانه از این جهت نیز در کتب علوم قرآنی مطالب فراوانی به چشم می خورد که خلاصه آنها به شرح زیر است:
1. سوره های مکی درباره اصول معارف و اصل ایمان و دعوت به اسلام و پاسخگویی به شبهات مشرکان و بت پرستان سخن می گویند، اما سوره های مدنی از حدود، فرائض، حقوق شخصی، قوانین مدنی و اجتماعی و احکام شرعی سخن به میان آورده اند.
دعوت به پایبند بودن به اخلاق و استقامت در رأی و سلامت عقیده و ترک لجاج و عناد و نیز برخورد تند با عقاید باطل مشرکان و ناچیز شمردن اندیشه های تهی و بی اساس آنان از ویژگیهای سوره های مکی به شمار می رود. در حالی که برخورد با اهل کتاب و دعوت آنان به میانه روی در عقاید و افکار و اندیشه ها و نیز مبارزه با منافقان و ذکر خصائص و صفات آنها از ویژگیهای سوره های مدنی است.
3. در مکه بنای دعوت بر تسامح، تساهل، مدارا، چشم پوشی، عفو و گذشت بود، ولی در مدینه اذن جهاد صادر شد و احکام آن بیان گشت. از این رو هر سوره ای که در آن از جهاد و احکام آن سخن یاد می کند مدنی است.
بنابراین در نگرشی کلی می توان گفت سوره های مکی بیشتر درباره مسائل اعتقادی و اصول دین سخن می گویند و سوره های مدنی بیشتر به مباحث اجتماعی و حکومتی توجه دارند. بنابراین با مشخص شدن مکی یا مدنی بودن یک سوره می توان تا حدودی به هدف اصلی سوره راه یافت. ناگفته پیداست که این ابزار تنها برای «تحدید» غرض سوره مفید است، اما برای «تعیین» و معرفی غرض و غرض اصلی سوره کاربردی ندارد. به عبارت دیگر وقتی مشخص شد که سوره ای مانند «انعام» مکی است و به دلایل تاریخی یا سیاق آیات پیش از هجرت نازل شده است، می توان به سرعت دریافت که باید هدف اصلی آن یکی از مباحث اعتقادی باشد هر چند که این سوره مشتمل بر برخی از وظائف شرعی و محرمات دینی نیز هست. چنان که علامه طباطبایی معتقد است که غرضی که این سوره در مقام ایفای آن است توحید به معنای اعم است، و دکتر عبدالله شحاته هدف اصلی سوره را تثبیت و تأیید عقاید بنیادی سه گانه توحید، نبوت و معاد می داند. به همین ترتیب سایر مفسران نیز به نحوی هدف و غرض این سوره مکی را در چارچوب مسائل اعتقادی ارزیابی کرده اند.
هنگامی که با استمداد از ویژگی مکی یا مدنی بودن سوره، دامنه هدف آن را محدود کردیم، آن گاه با استفاده از دیگر ابزارها به کشف غرض سوره می پردازیم. طبیعی است که در این حالت به علت اینکه احتمالات موجود در زمینه غرض سوره تقریباً به نصف کاهش یافته کشف غرض آسان تر خواهد بود.

و. اسماء الحسنی
 

یکی دیگر از ابزارها و اسباب شناخت غرض سوره ها، چگونگی کاربرد نامهای الهی و نسبت آماری مربوط به آن می باشد. این نامها که در ارتباط با محتوا و مضمون محوری هر سوره و تأثیرات تربیتی و ارشادی آنها به کار رفته اند، راهنمای بسیار مفیدی برای شناخت بهتر سوره ها هستند. مثلاً کاربرد فراوان نام جلاله «الله» یا نام «رب» در یک سوره و بالا بودن نسبت آماری آن، جهت گیری سوره را در زمینه «الوهیت» یا «ربوبیت» نشان می دهد. مخاطب سوره هایی که نام «الله» در آنها به فراوانی به کار رفته، به طور عمده مؤمنان هستند و آنها را از لغزشگاه های اخلاقی و عملی متوجه عظمت مقام خداوند می نماید. اما در سوره هایی که نام «رب» در آنها بیشتر به کار رفته مشرکان مخاطب هستند و محور سوره در جهت شرک زدایی و توحید است؛ مانند سوره ملک. همچنین نامهای غفور و رحیم، عزیز و حکیم، علیم، بصیر، هر یک زمینه ای از بخشش و مغفرت، قانونمندی حکیمانه هستی و آ گاهی خدا را بر جزئیات امور اعمال انسانها نشان می دهد.57 اکنون به چند نمونه اشاره می کنیم:
در سوره کهف به جز «الله» و «رب» که در بیشتر سوره های قرآن آمده، تنها به سه نام دیگر برخورد می کنیم. آیه 45 «کان الله علی کلّ شیء مقتدراً»، و آیه 58 «وربّک الغفور ذو الرحمة». اما نکته ای که بیشتر جلب توجه می کند، فراوانی نسبی نام «رب» به صورت مضاف در ترکیب با ضمیر می باشد که جمعاً 37 بار به کار رفته است. به طوری که کلمه «ربی» با 13بار تکرار دراین سوره بالاترین رقم را در کل قرآن دارد. تعداد نام «الله» بر خلاف انتظار 20 مورد است، آن هم با احتساب اله، الهاً، الهکم، الهه که حدود نصف موارد تکرار رب است، در حالی که تعداد «الله» در کل قرآن حدود سه برابر ربّ می باشد.58 به این ترتیب نام «رب» در این سوره حدود 6 برابر معدل نسبی این نام در کل قرآن است. این امر دلالت بر تکیه سوره بر هدف «ربوبیت» و ولایت می کند.59
نمونه دیگر سوره «مریم» است. غرض اصلی این سوره مسئله ارتباط انسان با خدا است. اسماءالحسنای به کار رفته در سوره نیز به شکل شگفت انگیزی با این غرض ارتباط دارد. در سوره مریم تنها به سه مورد از اسماء الحسنی اشاره شده که عبارتند از: الله، ربّ و رحمن؛ با اینکه تعداد لفظ جلاله «الله» در قرآن از همه کلمات بیشتر است، اما در اینجا نام رحمن گذشته از آن که دوبرابر «الله» می باشد (16 بار در برابر 8 بار) از بقیه سوره های قرآن نیز بیشتر است، به طوری که حدود 30٪ از مجموع موارد این نام در این سوره کوچک که 1٪ حجم قرآن را دارد به کار رفته است. این مسئله نشان می دهد که غرض «رحمانیت» محور اساسی سوره و از کلمات کلیدی و زیربنایی آن می باشد. نام «رحمن» رحمت جهان گستر پروردگار را که همچون نور همه انسانها و موجودات را به گونه برابر فرا گرفته تداعی می نماید. در برابر نور رحمت، انسانها دو نوع بازتاب نشان داده اند، انبیا و اولیا و بندگان مؤمن و صالح خداوند از طریق نماز (ارتباط با خدا) شکر این نعمت را به جای آورده مجذوب آن گشته و توانسته اند در تخلق به اخلاق الله، خود مظهر محبت و مودت و لطف و رحمت و مردم دوستی گردند. اما بیشتر مردم، قدر «صلاة» را نشناخته و با ضایع کردن این نعمت به «شهوات» (قطع ارتباط با خدا) روی آورده اند. اهل «صلاة» از طریق ارتباط با خدا به «رشد» و هدایت رسیده اند و اهل «شهوات» با سرسپردگی به معبودهای خیالی به «غی» و ضلالت در افتاده اند.60
از این نمونه ها در سوره های دیگر نیز فراوان یافت می شود. مثلاً در سوره قمر که محور اصلی آن انذار کافران از عذاب دنیوی و اخروی است، «مقتدر» بیش از سایر اسماء الهی به کار رفته است و یک بار نیز از صفت «عزیز» همراه با «مقتدر» استفاده شده است. همه این نمونه ها و نشانه ها رابطه روشنی بین اسماء الحسنای به کار رفته در یک سوره و غرض آن را نشان می دهند که با دقت و کاوش می توان این ارتباط را قانونمند و منظم نمود.

ز. حروف مقطعه و اغراض سوره ها
 

29 سوره قرآن کریم با حروف مقطعه آغاز می شوند. درباره مدلول حروف مقطعه و حکمت افتتاح سوره به آنها، آرای متفاوتی از سوی مفسران ابراز شده است. برخی آنها را عبارت از حروف ساده ای می دانند که خداوند متعال با افتتاح بعضی از سوره با آنها خواسته است بفهماند که قرآن از همین حروف تشکیل شده اند و اگر شما نیز می توانید با کمک این حروف چیزی مانند قرآن بیاورید، برخی دیگر این حروف را درک ناشدنی دانسته و آنها را اسرار ناگشودنی قرآن به شمار آورده اند. عده ای دیگر آنها را نامهای قرآن یا اسامی برخی از سور می دانند و گروه دیگری، این حروف را رمزی از اسماء اعظم الهی دانسته و می گویند خداوند با این حروف به نام خود سوگند خورده است.61
اما نظریه دیگری که راجع به این حروف ابراز شده و رابطه مستقیمی با نظریه وحدت غرض و روشهای کشف غرض سوره دارد، نظریه ای است که به وجود ارتباط بین حروف مقطعه و موضوعات سوره های مربوطه می پردازد. بر اساس این نظریه مضمون سوره هایی که با حروف مقطعه آغاز می شوند به یکدیگر شبیه بوده و در سوره هایی که حروف مقطعه آنها از یک نوع است شباهت بیشتر و اغراض بسیار به هم نزدیکند. یکی از مفسرانی که این نظر را طرح کرده علامه طباطبایی است. ایشان می نویسد:
«اگر کسی در سوره هایی که سرآغازشان یکی است مانند سوره های (الم) (المر) و سوره های (طس) و (حم) دقت کند خواهد دید که سوره هایی که حروف مقطعه اول آنها یکی است، از نظر مضمون به هم شباهت دارند و سیاقشان یک سیاق است، به طوری که شباهت بین آنها در سایر سوره ها دیده نمی شود.
مؤید این معنی شباهتی است که در آیات اول بیشتر سوره ها دیده می شود؛ مثلاً در سوره های (حم) آیه اول آن با عبارت «تلک آیات الکتاب» است، یا عبارتی دیگر که این معنی را می رساند و سوره هایی که با (المر) افتتاح شده با عبارت «تلک آیات الکتاب» و یا چیزی به همین معنی آغاز شده است. یا سوره هایی که با (الم) آغاز گشته در بیشتر آنها نبودن ریب در این کتاب ذکر شده است.
با در نظر گرفتن این شباهتها ممکن است آدمی حدس بزند که بین این حروف و مضامین سوره هایی که با این حروف آغاز شده ارتباط خاصی باشد، مؤید این حدس آن است که می بینیم سوره اعراف که با (المص) آغاز شده، مطالبی را که در سوره های (الم) و سوره (صاد) هست در خود جمع کرده، و نیز می بینیم سوره رعد که با حروف (المر) افتتاح شده، مطالب هر دو قسم سوره های (الم) و (الر) را دارد.
ای بسا اگر اهل تحقیق در مشترکات این حروف دقت کنند و مضامین سوره هایی که بعضی از این حروف در آغاز آنها آمده را با یکدیگر مقایسه نمایند، رموز بیشتری بر ایشان گشوده گردد. و ای بسا معنای آن روایتی هم که اهل سنت از علی(ع) نقل کرده اند همین باشد که: هر کتابی نقاط برجسته و چکیده ای دارد و چکیده قرآن، حروف مقطعه است.»62
مسئله «چکیده و خلاصه» بودن حروف مقطعه از یک سو و دلالتی که می تواند بر اشتراک مضامین سوره های مشتمل بر این حروف بنماید از سوی دیگر، مبنای تحقیق و بررسی قرآن پژوهان معاصر قرار گرفته است.
از مقایسه مضامین سوره های افتتاح شده با حروف مقطعه می توان نتیجه گرفت که رابطه دقیق و معنی داری بین حروف مقطعه با مضامین سوره ها و غرض اصلی آنها وجود دارد و هر گاه این حروف تکرار می شوند ـ مثلاً سوره های دارای (الم) ـ اغراض آنها نیز به هم نزدیک شده و در مواردی کاملاً بر یکدیگر منطبق می شوند.

ح. قصص قرآنی و اغراض سوره ها
 

یکی از ابزارهای مؤثر قرآن برای تفهیم مقاصد و اهداف متعالی اش، بیان و بازگویی واقعیتها و رخدادهای تاریخی است. ویکی از ویژگیهای قصص قرآنی، هم سو و هم جهت بودن آنها با مطالب سوره و هدف اصلی آن است. اگر محور اصلی سوره ای اثبات یگانگی خداوند باشد واقعیتهای تاریخی که در آن مطرح می شوند بر مسئله توحید تکیه دارند. اگر مطلب اصلی سوره نجات مؤمنان از چنگال مشرکان و کفار است رخدادهایی که پایان آنها نجات ایمان آورندگان را در پی دارد ارائه می گردد و اگر سوره در صدد تقویت قلب پیامبر یا به هراس افکندن مشرکان از آزار و اذیت مسلمانان باشد، سرگذشت مبارزه انبیا با دشمنان را می آورد که سرانجام با پیروزی پیامبران به همراه بوده است. اگر سوره ای معاد را محور اصلی خود قرار داده نمونه های عینی تاریخی که نمایانگر قدرت بی پایان الهی بر احیای اموات است به خواننده ارائه می شود و سرانجام اگر سوره ای بر جهاد با مشرکان تأکید دارد، مقاومت و پایداری جبهه حق در رویارویی با دشمنان شان را یادآور می شود.
حکمت تکرار سرگذشتها در قرآن نیز در اصل به همین نکته باز می گردد. یک واقعیت مانند زندگی حضرت آدم، موسی یا نوح در سوره های مختلف قرآن و با الفاظ متفاوت نقل شده و ظاهراً همه از یک واقعیت حکایت می کنند، اما هر یک تنها به جنبه ای از داستان اشاره دارد که با غرض سوره و غرض اصلی آن هماهنگ است. بنابراین نقلهای تاریخی مانند سایر عناصر سوره در خدمت غرض اصلی سوره است و مقاصد و اهداف هر سوره را به آسانی و با روشی جذاب و تأثیرگذار به خواننده خود انتقال می دهد.
قرآن پژوهانی که به وحدت غرض سوره ها توجه داشته و از این منظر به بررسی گزارشهای تاریخی قرآن پرداخته اند، به وجود رابطه معنی دار و محکمی بین نحوه عبارت پردازی قصص و غرض سوره اشاره کرده اند و آن را یکی از عوامل جذابیت و لطافت بیانهای قرآنی برشمرده اند.
بقاعی نیز در تفسیر «نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور» که سخت به ارتباط آیات معتقد بوده و تفسیر خود را بر این اساس نگاشته است به وجود تناسب بین غرض سوره و نقلهای تاریخی آن اعتراف می کند. بقاعی یکی از راه های کشف ارتباط آیات را دسترسی به غرض و مقصود اصلی سوره می داند و معتقد است که در پرتو آن می توان مشکل ارتباط آیات را حل کرد. از سوی دیگر می گوید: با کشف نحوه ارتباط آیات، حکمت تکرار یک قصه در سوره های مختلف روشن می شود. و از همین جا به این نکته منتقل می شود که بین غرض سوره و نحوه قصه پردازی در آن رابطه مستقیم وجود دارد.63
علامه طباطبایی نیز در ابتدای سوره قصص که در آن به هجرت موسی از مصر و سپس بازگشت افتخارآمیز او به شهرش اشاره دارد بر وجود هماهنگی بین سرگذشت موسی و هدف سوره تأکید دارد.
ناگفته نماند که برای نشان دادن رابطه بین «کیفیت عبارت پردازی در گزارشهای تاریخی قرآن» و هدف اصلی سوره به نمونه ها و شواهد فراوانی می توان اشاره نمود که هر یک به گونه ای این ارتباط معنی دار و هدایت کننده را می نمایانند.

پی نوشت ها :
 

45. بقاعی، نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور، 1/18.
46. فضل حسن، عباس، قضایا قرآنیة، 39.
47. زرکشی، البرهان، 1/270.
48. بقاعی، نظم الدرر، 1/19.
49. طباطبایی، المیزان، 14/98.
50. همان، ذیل سوره توبه.
51. همان، ذیل سوره عنکبوت.
52. سیوطی، الاتقان، 2/412، نوع 80.
53. بسیاری از روایات شأن نزول ضعیف و مجعول هستند. این مطلب مورد اذعان دانشمندان عامه و خاصه می باشد. ا نگیزه های فرقه ای و سیاسی بسیاری موجب شده تا در سده اول اسلام روایاتی به عنوان شأن نزول جعل شود. همین امر موجب صدور روایات متناقض به عنوان شأن نزول ذیل یک آیه شده است. علامه طباطبایی معتقد است بسیاری از راویان روایات اسباب النزول در محل، حضور نداشته اند، بلکه قصه ای شنیده اند و آن را به آیه ای ارتباط داده اند و سپس همان به عنوان شأن نزول معروف شده است. شیوع نقل به معنی، راه یابی اسرائیلیات در روایات، تعمد منافقان در جعل شأن نزول موجب شده است که حتی در اعتبار روایات صحیح السند نیز خدشه وارد نماید، زیرا در آنها نیز احتمال اعمال نظر و دست کاری وجود دارد. علامه تنها روایاتی را می پذیرد که متواتر یا قطعی الصدور باشد و با قرآن مخالفتی نداشته باشد. به این ترتیب گرچه مقدار زیادی از اسباب نزول سقوط می کند ولی آنچه باقی می ماند کسب اعتبار می کند (قرآن در اسلام،176 ـ 173).
54. ظاهراً ابن تیمیه همان کسی است که کتابی به نام «مقدمة فی اصول التفسیر» را به وی نسبت می دهند و نام او فخرالدین محمد بن خضربن محمد خضر بن علی ابن تیمیه حرّانی حنبلی(542 ـ 622هـ) می باشد و با ابن تیمیه معروف (661 ـ 728هـ) که داعیه اصلاح دین را در سر داشت و کتاب «منهاج السنة» را نگاشته متفاوت است.
55. حجتی، محمدباقر، اسباب النزول، 83.
56. همان، 87.
57. بازرگان، عبدالعلی، نظم قرآن، 1/9.
58. کلمه شریفه «الله» 2698بار و «ربّ» 152 بار تنها و 817 بار به صورت مضاف به کار رفته است.
59. بازرگان، عبدالعلی، نظم قرآن، 1/338.
60. همان، 1/344.
61. مرحوم طبرسی در مجمع البیان، 18 قول درباره حروف مقطعه ذکر کرده است.
62. طباطبایی، المیزان، 18/11.
63. بقاعی،نظم الدرر، 1/14.
 

منبع: www.fahim12.com